چه عواملی باعث میشود که یک کتاب خوب باشد؟آیا یک کتاب خوب دارای داستان خوب و یک نویسنده معروف است؟نظرتان درباره یک داستان کوتاه و جذاب چیست؟معیارهای شما برای انتخاب یک چیست؟بنظر شما کتابی خوب است که در زندگی خواننده تغییری ایجاد کند؟ ما این سوالها را به اشتراک گذاشتیم و نظر چند نفر را از آنها را برای شما به اشتراک گذاشتیم.
کری:
عوامل زیادی وجود دارد که باعث میشود یک کتاب،کتاب خوبی باشد.بنظر من محتوای کتاب مهم است.من کتابی را انتخاب میکنم که آموزنده باشد و من از آن اطلاعات جدیدی را یادبگیرم.برای اینکه یک کتاب،کتاب خوبی باشد نویسنده، محتوای غمگین ویا پایان خوش آن مهم نیست بلکه کتابی خوب است که محتوای آن چیزی باشد که من از آن کتاب انتظار دارم که آن چیزی نیست جز یاد گیری.
دارین:
یک کتاب خوب گنجینه ایی از بشریت و فرهنگ است و فرقی نمیکند شما کدام صفحه از کتاب را باز کنید،هرصفحه از آن را که بخوانید آموخته های جدیدی برای یادگیری وجود دارد.انتخاب یک کتاب خوب میتواند ما را به انسانی بهتر تبدیل کند.
طبق تحقیقی که گروهی از متخصصان شامل،نویسندگان،جامعه شناسان و روانشناسان انجام دادند متوجه شدند که متنهای ادبی میتوانند به خواننده کمک کنند که شخصیت خود را به انسانی بهتر بودن تغییر دهند.
امی:
کتاب خوب خواننده را تشویق به خواندن میکند بطوری که خواننده را مجبور میکند تا به خواندن ادامه دهد.بنظر من هرکتابی میتواند خوب باشد.من اعتقاد دارم که حتی کتابی با یک داستان عالی و قلم متوسط نیز میتواند یک کتاب خوب باشد.بعضی از داستانها جذاب نیستند اما خیلی خوب نوشته شده اند که خواننده را جذب خود میکند و باعث میشود آن را به دیگران نیز توصیه کنند.برای تشخیص اینکه بدانیم کتابی که انتخاب کردیم ارزش خواندن دارد و یا خیر:موضوع،سبک نویسنده و نویسنده.برای مثال دوستانم کتاب قلعه شیشه ایی را به من پیشنهاد کردند،مطمئن نبودم سبک کتاب و موضوع آن را دوست داشته باشم،من حتی نویسنده آن را نمیشناختم.اما من آن کتاب را خواندم و دوست داشتم،حتی به دوستان خود آن را پیشنهاد دادم.اگر یک کتاب با داستان خوب وقلم قوی نوشته شود حتی امکان دارد تغییری در زندگی خواننده ایجاد کند.
کتی:
این یک سوال دشوار است،زیرا هرخواننده ایی کتابی را انتخاب میکند که دوست دارد و یا به اطلاعات آن نیاز دارد.متاسفانه به صراحت میتوانم بگویم که یکی از دلایلی که کتاب خاصی را دوست ندارم بخاطر سبک نوشتاری و نویسنده آن است.مثلا من بین کتابهایی که خواندم یکی از کتاب ها را بدلیل سبک نویسندگی و اینکه شخصیت های او را اغلب زنانی تشکیل میدهند که فاقد هر قدرتی هستند و توانایی حفاظت از خود را ندارند،دوست نداشتم.اگرچه داستان کتاب خوب بود به گونه ایی که حتی میشود آن را به دیگران توصیه کرد اما من نمیتوانم از یک قلم ضعیف بگذرم.ولی آخرین کتابی که خواندم،داستانش به گونه ایی بود که مرا خود به خود جذب خود میکرد تا آنجایی که خود را در قالب یکی از شخصیتهای آن کتاب تصور میکردم.
اما کتاب خوب چیست؟یک داستان فریبنده با یک قلم خوب است که بتواند مرا مجبور کند به جای تماشای فیلم کتاب بخوانم.نویسنده باید بتواند داستان را بگونه ایی بنویسد که خواننده را جذب کند.این به این معنی نیست که نویسنده کتاب باید نویسنده معروفی باشد بلکه یک داستان خوب با یک قلم قوی میتواند یک کتاب عالی باشد.اما گاهی یک کتاب خوب،کتابی است که خواننده به اطلاعات آن در آن زمان نیاز دارد.مثلا من در دوران طلاقم به اطلاعات مفیدی نیاز داشتم که آن زمان کتابهایی که مطالعه کردم مفید بودند و در طبقه بندی کتابهای خوب جای گرفتند.
کتاب خوب چیست
کافیست به کسی بگوئید «کتاب بخوان» تا از او این سؤال را بشنوید: «چه بخوانیم؟». این اساسیترین سؤالِ هر کتابنخوانیست. شاید این پرسش حربهای برایِ طفرهرفتن باشد. اما اگر با سؤالی واقعی روبهرو شویم چه باید بکنیم؟ بهراستی «کتابِ خوب» چه نوع کتابیست؟
هر کس با توجه به مطالعاتی که داشته میتواند پاسخی متفاوت به این سؤال بدهد. از نظرِ برخی رمانهایِ جنایی خوبند. برخی دیگر آثارِ فلسفی را دوست میدارند و بعضی هم با شاعران روزگار میگذرانند. بنابراین، آیا میتوان گفت که «کتابِ خوب» عنوانی نسبیست که هر فرد میتواند تعریفی از آن ارائه کند؟ شاید.
در اینجا میکوشم پاسخی به سؤالِ «کتابِ خوب چیست؟» بدهم که حتیالمقدور فراگیر و کلی باشد. میکوشم مفهومی ساده اما مهم را یادآوری کنم تا هر ذهنی را به تفکر وادارد. «به تفکر واداشته شدن» را بهتر از گرفتنِ یک حکمِ کلی و تبعیتِ بیچون و چرا از آن میدانم.
کتاب خوب چیست؟ گاهی میتوان پاسخی سطحی و مبهم به این پرسش داد: «کتابِ آموزنده، کتابِ خوب است.» یا ممکن است پاسخی نخبهگرا به این پرسش بدهیم: «کتابی که نظریهای جدید و محکم را تبیین کند.» اما پاسخِ من به این پرسش –به زعمِ خودم- کلیتر از این نمونهها است.
کتابِ خوب، کتابیست که آدمیزاده را بارور کند. به بیانِ دیگر، کتابی که ذهن، تخیل، اراده و تفکرِ آدمیزاده را به حرکت وادارد، کتابِ خوب است. گاه یک کتابِ کودکانه (مثلاً شازده کوچولو) چنین قدرتی دارد. و گاه کتابی بزرگسالانه و عمیق میتواند نطفهٔ حرکت، تحولخواهی و جهشِ فکری و جسمی را در ذهنِ مخاطبش بکارد. این یعنی کتابِ خوب.
کتابخوانان با دو نوع کتاب مواجهاند: کتابِ بارورکننده و کتابِ خنثی. بسیاری از رمانهایِ عامهپسند و حتی نخبهگرا خنثی هستند. در عوض رمانهایِ کلاسیک، بدونِ استثنا بارورکنندهاند. کتابهایِ حوزهٔ روانشناسی اگر اصولی و کارشناسانه نوشته شده باشند، بارورکنندهاند ولی در مقابل بسیاری از آثارِ شبهروانشناسی خنثی هستند. کتابهایِ خنثی هم ممکن است در برههای کوتاه و گذرا خواننده را تحتِ تأثیرِ هیجانی قرار دهند. اما تأثیرِ آثارِ بارورکننده طولانیمدت و در خدمتِ رشدِ روحی و فکریِ مخاطب است.
در میانِ کتبِ مذهبی هم آثارِ خنثی و بارورکننده زیاد داریم. در میانِ آثار مذهبی، بهنظرم آثارِ عین.صاد بارورکننده و مثلاً آثارِ مرحوم دستغیب خنثی هستند؛ هرچند که بهنظر وحشتآفرین و ترساننده بیایند. آثارِ شریعتی هم بارورکنندهاند. باروری را با هیجانزدگی اشتباه نگیرید لطفا.
هر قدر شخصیتِ شما به درگیریهایِ ذهنی تن دهد و از آن لذت ببرد یا حتی زجر بکشد، میلتان به خواندنِ آثارِ بارورکننده بیشتر است. از همین رو است که بیشتر کتابهایِ شبهروانشناسی (۱۰۰ راه برایِ لذت بردن از زندگی و کار و امثالهم) و آثارِ داستانیِ عامهپسند، مخاطبانی سطحی دارند. حال گروهی از این مخاطبان موفق میشوند از سطح گذر کنند و به عمق نفوذ کنند، و گروهی هم در همانجا متوقف میشوند. عمق هم قطعاً لایه لایه است و همه در یک شرایط نیستند.
بخشِ عمدهای از مخاطبانِ سطحی هرگز به ژرف پی نمیبرند و راه نمییابند. بخشی از کسانی که از این سطح عبور میکنند، به تلخیها و پلشتیهایِ عالمِ بیرون پی میبرند و دو دسته میشوند: گروهی که زجر میکشد و زندگی را ادامه میدهد. و گروهی که تلاش میکند تا تغییر دهد. گروهی که به دنبالِ تغییر است باز دو دسته میشوند: گروهی که موفق به تغییر میشوند و گروهی که زود شکست را میپذیرند و پسرفت میکنند. اما گروهِ دیگری از پویندگانِ عمق وجود دارند که با گذر از زشتی، به زیبایی نفوذ میکنند. به ژرفایی که هیچ چیز نمیبینند مگر زیبایی. در رنج و نیستی هم زیبایی را میبینند. مولوی، شیخ ابوالحسن خرقانی، حافظ و دیگران از جملهٔ این گروهند. گروهی کمشمار اما بزرگ.
عمومِ ما در لایهٔ پلشتیها ماندهایم.